جدول جو
جدول جو

معنی باب المندب - جستجوی لغت در جدول جو

باب المندب
(بُلْ مَ دَ)
بغازی است مابین بحر احمر و خلیج عدن و میان انتهای جنوبی جزیره العرب و ساحل افریقا و 26 هزار گز وسعت دارد، جزیره پریم (یامیون) و برخی از جزائر کوچک آنرا بدو قسمت منقسم سازند، آن قسمتی که در بین جزیره نام برده و ساحل یمن واقع است، تنک و کم عمق و طرف دیگرش وسیع و عمیق میباشد. در ساحل جزیره العرب به محاذات جزیره مذکور دماغۀموسوم به ’رأس منهلی’ موجود است در 12 درجه و 41 دقیقه و 10 ثانیۀ عرض شمالی و 41 درجه و 6 دقیقه و 22 ثانیۀ طول شرقی واقع است. در ساحل افریقا نیز بمحاذات جزیره دماغۀ موسوم به ’رأس سبحان’ هست. جزیره مذکور را دولت انگلیس بتصرف درآورد و بدانجا استحکاماتی ساخت و عساکری مقیم کرد و در نتیجه مالک و صاحب بغاز شد. (قاموس الاعلام ترکی ج 2) (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2). لنگرگاهی است در دریای یمن. (منتهی الارب). لنگرگاهی است در دریای یمن بمعنی دروازۀاشکها، وجه تسمیۀ او این است: بندر مذکور برای کشتیها و سفاین بسیار خوفناک بوده و اکثر کشتیها در آنجا غرق و تلف میشدند و اهل کشتی بر اتلاف جان ها و مالهای خود آنجا سیل سرشک روانه میکردند ازین حیث مسمی باین اسم شد. (آنندراج) : داریوش بزرگ دریای مغرب را با دریای احمر بتوسط یکی از شعب نیل اتصال داد و از این زمان کشتیها از بحرالجزایر و دریای مغرب به دریای احمر رفته و از باب المندب گذشته به دریای عمان وارد میشدند. (ایران باستان، ج 2 ص 1491، ج 1 ص 230) (تاریخ مغول چ اقبال ص 574). و رجوع به مندب شود
لغت نامه دهخدا
باب المندب
تنگه اشک گذرگاهی دریایی است که در روزگاران پیشین کشتیبانان با ترس و لرز از آن می گذشته اند و بر کشتی های شکسته و سر نشینان آن ها می گریسته اند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باب المعده
تصویر باب المعده
محل اتصال معده به دوازدهه که توسط عضلۀ تنگ کننده ای محاط شده است
فرهنگ فارسی عمید
(بُلْ مِ دَ)
سوراخی در طرف پائین معده که معده رابه اثنی عشر مربوط میکند بوسیلۀ اسفنکتری در موقع لزوم باز میشود و مقداری از کیموس وارد اثنی عشر میشود. (از کالبدشناسی گنج بخش) (از فیزیولوژی نیک نفس)
لغت نامه دهخدا
(بُل مِ بَ)
دروازه ایست به بصره. (عیون الاخبار چ دارالکتب المصریه قاهره 1348 هجری قمری ج 3 ص 175). رجوع به مربد در معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ هََِ)
موضعی در ماوراءالنهر:... پس بفرمود ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد وچون خلیل بن احمد السجستانی و از شهر بلخ ابوجعفر بن محمد بن علی و از باب الهند فقیه الحسن بن علی مندوسی را... (ترجمه تفسیر طبری بنقل سبک شناسی ج 2 ص 16)
لغت نامه دهخدا
(بُنْ نَ)
دروازه و کویی به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 154)
لغت نامه دهخدا
در کم (معده برهان) سوراخ تحتانی معده درچه پایین معده که مواد غذایی مجود در معده از آنجا بداخل اثنا عشر واد شوند. این عمل بواسطه باز و بسته شدن عده ای از الیاف ماهیچه یی حلقوی انجام می شود گاهی از این دریچه صفرا وارد معده نیز می گردد
فرهنگ لغت هوشیار